فرانسوا تاردی یک مهندس کاناداییست که به صورت نیمهوقت در دانشگاه کنکوردیا تدریس میکند و ساکن شهر مونترال است. در زندگی این شهروند موقر و بیسروصدا همه چیز آرام و طبق روتین همیشگی پیش میرفت، تا اینکه یک تصمیم اشتباه، پای یک آدم اشتباه را به زندگی این استاد دانشگاه میانسال باز کرد و نه تنها آرامش او بلکه همسایگانش را هم تحت شعاع قرار داد!
ماجرا از جایی شروع شد که فرانسوا تاردی آپارتمانش را در خیابان Hochelaga Maisonneuve با قرارداد ۱ ساله به مستأجر یک جدید اجاره داد. اما روحش هم خبر نداشت که درست چند روز بعد از این معامله، همسایگان با انواع و اقسام شکایتها پاشنهٔ تلفنش را از جا در میآورند! گویا آقای مستاجر و رفقایش همگی به طور جدی معتاد به کِرَک بوده و کل محله را با رفت و آمدهای مشکوک، مواد زدن و دستشویی کردن در گوشه و کنار محل و داد و بیدادهای وقت و بیوقت بهم ریختهاند!
حالا آقای تاردی یک ماموریت مشخص داشت و آن هم بلند کردن این مستاجر نوخاله بود. کاری که گفتهٔ خودش سختتر و پیچیدهتر از چیزی بود که فکرش را میکرد! تا جایی که در مصاحبهاش به خبرنگار گلوبال نیوز گفت «فکر میکردم خیلی سریع قضیه حل و فصل میشه! اما اصلا اینطوری نبود!». در نهایت کار به جایی رسید که پلیس وارد عمل شد و ملک آقای مستاجر را زیر و رو کرد. اما آنها کاربلدتر از این حرفها بوده و هیچ مدرک محکمهپسندی به جا نگذاشته بودند.
پلیس به آقای تاردی توصیه کرد به ادارهٔ مسکن استان مراجعه کند و دستور تخلیه بگیرد. چون بدون این حکم کار خاصی از دست پلیس ساخته نیست! چند روزی از ماجرا گذشت و برخورد یک کوکتل مولوتف با منزل آقای تاردی، نشان داد که مستاجر شیطانی از دست پیگیریهای او عصبانی است و قصد زهرهچشم گرفتن دارد. حالا این صاحبخانهٔ بینوا در حالی که خواب از چشمش گرفته شده، چشمبراه حکم تخلیه از اداره مسکن کبک است و لابد خودش را سرزنش میکند که چرا موقع انتخاب مستاجر سختگیری بیشتری به خرج نداده است!