راه اندازی بیزینس در کانادا برای بسیاری از کارآفرینان و مهاجران جذابیت دارد و این جذابیت چندان هم بی علت نیست. این کشور صاحب اقتصاد نهم دنیاست، ثبات سیاسی و اجتماعی ایدهآلی دارد، از نظر زیرساخت کم و کسری ندارد و روی هم رفته با تمام چالشهای موجود، فرصتهای رشد و ارتقا در آن فراهم است. پس اگر شما هم به فکر ورود به لیگ کارآفرینان کانادایی هستید، باید با زیر و بم راه اندازی کسب و کار در این کشور آشنا شوید.
اگر با فضای اقتصادی کانادا آشنایی دارید میتوانید از این بخش متن عبور کنید. در غیر اینصورت بد نیست قبل از پرداختن به جزئیات راه اندازی کسب و کار در کانادا، نگاهی به مزایا و معایب آن داشته باشیم و ببینیم اصلا سرمایهگذار در بازار کار این کشور ایدهٔ خوبی هست یا نه.
نشریه مشهور فُربْس (Forbes) کانادا را از نظر فضای مناسب برای کسب و کار، در رتبه بهترین کشورهای جهان قرار میدهد. اقتصاد باثبات این کشور، بیزینس شما را در برابر تعطیلی و ورشکستگی محافظت میکند و تا حد زیادی، جلوی ضربات و شوکهای اقتصادی را میگیرد. نرخ پایین مالیات، تجارت آزاد، بوروکراسی خوب و حمایتها و وامهای بانک مرکزی کانادا، مسیر عبور از بحرانهای اقتصادی را برای کارآفرینان هموارتر میکند.
بسیاری از صنایع تولیدی کانادا در چند قدمی مرزهای ایالات متحده (اقتصاد اول جهان!) فعالیت میکنند و این نکتهٔ بسیار مهمی است. مثلاً مونترال، ونکوور و ویندزور همگی در فاصله کوتاهی از همسایهٔ جنوبی قرار دارند و مرکز صنعتی جنوب غربی انتاریو و یا کبک، به شهرهای بوستون، نیویورک و شیکاگو حسابی نزدیک است. همین قضیه خودش یکی از دلایل جذابیت راه اندازی کسب و کار در کانادا و ترغیب سرمایهگذاری خارجی در این کشور است.
نیروی کار کانادا به طور مداوم بر اساس میزان تحصیلات و صلاحیتها رتبهبندی میشود. به گزارش مجمع جهانی اقتصاد (WEF)، کانادا از نظر شاخص تحصیلات و کیفیت نیروهای کار جزو کشورهای برتر جهان است. از آنطرف هم به لطف مهاجرپذیری بالا، بهترینها را از کشورهای آسیایی و آفریقایی و غیره گلچین میکند و مخزن مهارتها و تخصصهای موجود در بازار کارش غنیتر میشود.
کانادا از نظر ایجاد فرصتهای برابر برای مردم، اعم از بومیان و مهاجران، در صدر کشورهای گروه هفت (G7) قرار دارد. این مورد در سایهٔ طرحها و برنامههای متنوع برای صدور ویزا و جذب آسانتر مهاجران و کارگران ماهر، در رونق اقتصادی این کشور نقش مهمی ایفا میکند. در توصیف غلظت چندفرهنگی و فراوانی اقوام و نژادهای مختلف در کانادا، همین بس که بیش از ۲۰۰ زبان مختلف در این کشور صحبت میشود.
بر اساس گزارش دیگری از مجله فُربْس، کانادا از نظر امنیت اقتصادی در رتبه ششم جهان است. همان امنیتی که باعث شد اقتصاد این کشور بین سالهای ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۴ شاهد یک رشد انفجاری باشد. رشدی که به طور خاص در حوزهٔ خدمات، مالی و سرمایهگذاری، رسانههای دیجیتال و انرژیهای تجدیدپذیر پررنگتر از سایر حوزهها بوده است.
با وجود تمام امتیازهای ذکر شده، راه اندازی کسب و کار در کانادا همیشه هم گل و بلبل نیست. یعنی یکسری چالشها و دردسرهای خاص خودش هم دارد که باید در محاسبات و چرتکه انداختنهای ما لحاظ شود.
استفاده و تکیه بر فناوری در کانادا مثل سایر کشورهای توسعهیافته در اوج خودش قرار دارد و با شتابی خیرهکننده در حال افزایش است. مشکل اینجاست که سکهٔ تکنولوژی یک روی تاریک هم دارد. طبق گزارش آژانس فدرال کانادا، این کشور در سال ۲۰۱۵ شاهد افزایش ۱۶۰ درصدی در جرایم سایبری بوده است. در کل ماجرای جرایم سایبری در کانادا حسابی جدیست و دولت را به صرف بودجههای کلان وادار کرده است. پس اگر کسب و کاری در این کشور راه انداختید، حتم بدانید که هکرها از رگِ گردن به شما نزدیکترند و لازم است که برای امنیت شبکه، کامپیوترها و دیتابیس مشتریان هزینه کنید!
فرایند اخذ مجوز ساخت در کانادا میتواند تا ۲۵۰ روز و ۱۲ مرحله طول بکشد و جماعت را حسابی کلافه کند. البته مدت طولانی تنها دردسر ساخت و ساز نیست. اموراتی مثل دریافت انواع مجوزها یا تأیید نقشه یا پلان دفتر یا ساختمان تجاری، خودشان هرکدام هزینههای بالایی دارند. مخصوصا از ۲۰۱۷ به اینطرف که یک جهش چشمگیر در قیمتها ایجاد شده است. یا مثلا دریافت انشعاب برق، ممکن است در حوالی ۱۴۰ روز طول بکشد و با هزینههای بالایی که در پایتخت و شهرهای بزرگ کانادا دارد حسابی پیرتان کند!
در ابتدای متن، بوروکراسی کانادا را به طور کلی مثبت و دقیق ارزیابی کردیم. منتها یکی از ایراداتی که کارآفرینان کانادایی را به ستوه آورده، روالهای کند و فرایندهای طولانی در رسیدگی به اجرای صحیح قراردادهاست. در اینکه کانادا سیستم قانونی قوی و شفافی دارد شکی نیست. اما این شفافیت، به قیمت کندی بیش از حد یکسری از امورات تمام شده است. طبق گزارش بانک جهانی در سال ۲۰۱۹ یک پروسه حل اختلاف جهت صحت اجرای قرارداد، میتواند به طور میانگین ۹۱۰ روز طول بکشد!
هر استان کانادا به مثابه یک کشور مستقل است و به طور نسبی از قوانین و مقررات متفاوتی پیروی میکند. خصوصاً اگر کارتان ارسال کالا به نقاط مختلف کشور باشد، این مورد حسابی طاقتفرسا میشود! حالا این قوانین میتوانند از موارد ظاهراً پیش پا افتادهای مثل برچسب زدن و بستهبندی محصولات باشند تا قوانین و مقررات مالیاتی که در هر استان متفاوتند. یعنی در یک کلام، شمای کارآفرین مجبورید یا کل قوانین مالیاتی را از بر کنید، یا یک حسابدار خیلی زبردست استخدام کنید یا دائما از افراد و شرکتهای خبره در امور مالی و مالیاتی مشاوره بگیرید.
یکی از دلایل جذابیت کانادا برای کارآفرینان خارجی، گزینهها و مسیرهای متنوع مهاجرتی است. در ادامه با تعدادی از این طرحها آشنا میشویم.
صاحبان کسب و کار در صورتی که از تمکن مالی و شرایط لازم برخوردار باشند، براحتی مشمول طرحهای کارآفرینی استانی خواهند شد. منتها بازار کار در هر یک از استانهای کانادا ماجرای خودش را دارد و هر استان در یک یا چند صنعت خاص قوی است یا کسری دارد. در این قبیل برنامهها هم هدف دولت کانادا کاملا مشخص است. اینکه که فرد کارآفرین، با راه اندازی بیزینس و سرمایهگذاری در استان مورد نظر، تکانی به اشتغال و رونق اقتصادی آن منطقه بدهد.
این برنامه که منجر به دریافت ویزای ICT میشود، بدرد افرادی میخورد که در یکی از شرکتهای بینالمللی یا مرتبط با کانادا مشغول هستند و مثلاً سمت مدیریتی دارند. معمولا چنین فرصتهایی در ٰشرکتهای چندملیتی بروز میکند و مانند اینست که فرد متقاضی را از یک شعبه بردارند و در یکی دیگر از دفاتر یا شعبات کمپانی که در خاک کاناداست مستقر کنند.
ویزای خوداشتغالی مخصوص حرفهایهاییست که در پی راه اندازی یک کسب و کار انفرادی در کانادا هستند. مثلا کار تدریس میکنند یا مربی ورزشی یا هنریاند یا در سایر زمینههای فرهنگی و هنری فعالیت دارند. شرایط دریافت این ویزا اینست که ثابت کنید از تخصص و مهارتهای لازم برخوردارید و علاوه بر تأمین مخارج خود، میتوانید تأثیر مثبتی روی کسری نیروهای متخصص در یک حوزهٔ خاص داشته باشید.
اگر طرح کسب و کار یا بیزنس مدل جالبی در آستین داشته باشید، از سرمایهٔ کافی (از ۷۵ تا ۲۰۰ هزار دلار) برخوردار باشید، زبانتان به حد کافی قوی باشد، تقریبا عمده مسیر مهاجرت به کانادا را رفتهاید. فقط میماند یک توصیهنامه از یک سازمان یا موسسهٔ معتبر و بعدش ویزای استارتاپ کانادا در چنگتان خواهد بود.
این مسیر مهاجرتی برای دو دسته از کارآفرینان جوابگو است. یک گروه آنهایی هستند که قصد خوداشتغالی دارند و مورد دیگر آنهایی که به دنبال ثبت شرکت، خرید یا راه اندازی کسب و کار در کانادا هستند. این دو گروه از کارآفرینان میتوانند با احراز شرایط لازم و دریافت ویزای C11 وارد خاک کانادا شده و در یک مدت از پیش تعیین شده به فعالیت بپردازند.
یکی از نخستین قدمها در مسیر راه اندازی بیزینس در کانادا، شناخت ساختار انواع و اقسام شرکتهاست. اینکه بدانید برای ثبت شرکت یا خرید بیزینس در کانادا به سراغ کدام یک از این ساختارها بروید و کدام یک با کسب و کار شما، میزان سرمایه یا بیزنسمدلی که در نظر دارید جفت و جورتر است.
برای راه اندازی کسب و کار در کانادا، میتوان از ابتداییترین ساختار موجود یعنی مالکیت انفرادی استفاده کرد. در این نوع کمپانی، همه چیز در اختیار یک نفر است و از نگاه قانون فرقی بین شما و کسب و کارتان نیست. در واقع شخصِ مالک، مسئولیت تمامی تعهدات و بدهیهای شرکت را بر عهده خواهد داشت. نکته مثبت اینجاست که راهاندازی این نوع شرکت در کانادا از سایر گزینههای موجود راحتتر است و روال قانونی به مراتب سادهتری دارد. کافیست با یک عدد فرم DBA که مخفف Doinb Business As به اسم دلخواه یا حتی اسم خودتان، شرکت را ثبت کنید و در سریعتر زمان کاسبی خود را کلید بزنید.
شرکت با مسئولیت محدود یا LLC دقیقا نقطهٔ مقابل مالکیت انفرادی است. در این نوع ساختار، شخص مالک از شرکت جداست و قانون به دیدِ یک موجودیت حقوقی مستقل به شرکت نگاه میکند. این ساختار اعضا یا بنیانگذاران را از یکسری تعهدات و بدهیهای مالی در امان نگه میدارد و در صورت شکست، داراییهایشان را با لایهای از محافظت و مصونیت قانونی میپوشاند. راه اندازی بیزینس با این ساختار پیچیدگیهایی دارد که از حوصله این مطلب خارج است و شاید در آینده به طور اختصاصی به آنها بپردازم.
شرکت مشارکتی حکم یک گونهٔ خاص از قرارداد تجاری را دارد که در کانادا به سه نوع مختلف تقسیم میشود. یکی مشارکت یا پارتنرشیپ محدود (Limited)، دیگری پارتنرشیپ عمومی (General) و در آخر پارتنرشیپ با مسئولیت محدود (LLP) که در ادامه توضیح مختصری از آنها ارائه میکنم.
مشارکت عمومی (General): در این ساختار کسب و کار تمامی شرکا و اعضا، به صورت کامل مسئولیت تعهدات و بدهیهای شرکت را برعهده دارند. یعنی تصمیمات و اقدامات یک شریک، مستقیما روی سایرین تاثیر گذاشته و تعهد هریک از شرکا، تعهد تمام اعضاست.
مشارکت محدود (Limited): یک ساختار کسب و کار که در آن بخشی از شرکا و مالکین، مشمول تمام بدهیها و تعهدات شرکت میشوند و حالت جنرال پارتنرشیپ یا مشارکت عمومی (General Partnership) دارند. عدهای دیگر هم به صورت محدود (Limited Partnership) و به اندازهٔ همان میزان سرمایهای که گذاشتهاند مسئولیت خواهند داشت. شرکای محدود، معمولا در تصمیمات و عملیات روزمرهٔ شرکت تاثیری ندارند.
مشارکت با مسئولیت محدود (LLP): مشارکت با مسئولیت محدود گونهٔ خاصی از شراکت و ساختار بیزینس است که در آن دارایی اعضا تحت حمایت قانونی قرار داشته و بروز یکسری مشکلات و تعهدات برای شرکت، لزوما به معنای خسارت و از دست رفتن داراییهایاعضا نیست. این نوع شرکت معمولاً برای شرکتهای مشاور یا تیمی از افراد متخصص مثل وکلا و حسابداران کاربردی است.
شرکت سهامی، یک موجودیت حقوقی کاملا مستقل است که مالکین و اعضای تشکیلدهندهٔ آن، در برابر تعهدات و بدهیها، از بیشترین میزان محافظت قانونی برخوردارند. در واقع مالکین یک شرکت سهامی، به عنوان سهامدار (Shareholder) شناخته میشوند که مسئولیتی در قبال مشکلات حقوقی کمپانی نخواهند نداشت. در کانادا دو نوع شرکت سهامی وجود دارد که یکی سهام خاص CCPC و دیگری سهامی عام یا پابلیک «Public Corporation» هستند و از نظر ساختار مالیاتی و مزایای دولتی تفاوتهای محسوسی دارند.
شرکتها یا سازمانهای غیرانتفاعی یا اِن جی اُ (NGO) گونههای از شرکتهای غیردولتی هستند که هدف اصلی آنها لزوما درآمد و سودآوری نیست. این گونه شرکتها معمولا حالت عامالمنفعه دارند و یک هدف والای فرهنگی، اجتماعی یا محیط زیستی را دنبال میکنند. یادآوری میکنم که این توضیحات به معنای عدم توانایی NGOها در سودآوری و درآمدزایی نیست. در این ساختار انواع و اقسام پاداشها و معافیتهای مالیاتی و تسهیلات دولتی شامل حال شرکت میشود.
راه اندازی بیزینس در کانادا هم مثل سایر کشورهای توسعهیافته از یک روتین شفاف و مشخص پیروی میکند. در ادامه این مسیر را در ۱۰ قدم ترسیم میکنم. فقط یادآوری کنم که در خصوص ساختارهای مختلفی که در بالا ذکر شد، تفاوتهایی وجود دارد که هرکدام باید به صورت موردی و در یک فرصت مجزا مورد بحث قرار بگیرد.
با تحقیقات بازار به درک بهتری از امکان موفقیت کسب و کارتان میرسید و درصد ریسک را تا جای ممکن پایین میآورید. ممکن است ایدهٔ بسیار خوبی داشته باشید، اما اگر ایدهٔ شما بازار مناسبی نداشته یا به شدت اشباع باشد یا مشکلات و سختیهای نامتعارفی در مسیر باشد، کارتان سخت میشود. پس آمار مشتریان بالقوه و رقبایتان را در بیاورید و به دنبال یک مزیت رقابتی پررنگ برای کسب و کارتان بگردید.
طرح کسب و کار یا «Business Model» پایه و اساس موفقیت بیزینس شماست. یک نقشه راه کاملا مشخص و شفاف دربارهٔ ساختار و راهکارهای اجرایی و مسیر رشد کسب و کار که در مقابل هر کاسب و کارآفرینی که قرار بگیرد قانعکنده و دودوتا چهارتا باشد.
بعد از طراحی مدل کسب و کار، به یک تخمین حدودی از میزان سرمایهٔ مورد نیاز میرسید. در صورت نداشتن سرمایهٔ مورد نظر، دلسرد نشوید چون امکانات متعدد تأمین سرمایه مثل انواع وامها و تسهیلات بانکی، از جمله مزایای راه اندازی بیزینس در کانادا است.
شاید انتخاب مکان ایدهآل کسب و کار، یکی از حیاتیترین بخشهای راه اندازی کسب و کار در کانادا باشد. کانادا یک کشور درندشت با مسیرها و مسافتهای بینهایت طول و دراز است. مثلا اگر هدفتان رستورانداری باشد، نمیتوانید به جایی غیر از مکانهای شلوغ و متمرکز شهری فکر کنید و اگر مثلا امکان فعالیت در داونتاون تورنتو را ندارید، میتوانید برای شروع به راهاندازی یک کسب و کار آنلاین و منعطف را مد نظر بگیرید.
بسته به ماهیت کسب و کار و شرایط و ترجیحاتی که دارید، از بین ساختارهای معرفی شده در بخشهای بالا (مشارکتی، سهامی، مالکیت انفرادی و …) بهترین گزینه را انتخاب کنید تا امتیازات و فعل و انفعالات مالی و مالیاتی آن با کاسبی شما متناسب باشد.
انتخاب اسم مناسب، برخلاف ظاهرش اصلاً کار آسانی نیست. مواقعی هست که یک اسم خوب آیندهٔ بیزینس شما را تحت شعاع قرار میدهد و سطح همه چیز را بالا میکشد. از آنطرف چه بسیار مواردی که یک نامگذاری نه چندان سنجیده، تاثیرات مخربی روی برندینگ یک کسب و کار گذاشته است.
بعد از انتخاب یک اسم مناسب، نوبت به ثبت قانونی آن میرسد. اقدامی که از لحظهٔ رخداد، برند شما را در محافظت قانون قرار میدهد. این احتمال را در نظر بگیرید که قوانین ثبت شرکت در مناطق و استانهای مختلف کانادا، تفاوتهای ظریفی داشته باشند.
دریافت شناسه بیزینس (BN) یا Business Number برای مراحل بعدی راه اندازی کسب و کار در کانادا مثل کارهای مالی و افتتاح حساب بانکی و پرداخت مالیات، ضروری است. درست مثل شماره تامین اجتماعی که برای کلیهٔ امورات شهروندی به کار میآید.
در کشور قانونمندی مثل کانادا، رعایت ضوابط و قوانین اهمیت بسیار بالایی دارد و شما را از شر جریمههای سنگین و مشکلات قانونی غیرمترقبه در امان نگه میدارد. بنابراین بر اساس نوع کسب و کار و صنعت و استانی که در آن فعالیت دارید، تمامی مجوزها و پروانههای مربوطه را دریافت کنید.
ایجاد حساب بانکی تجاری هم امضای مراحل راه اندازی کسب و کار در کاناداست. با داشتن این حساب میتوانید با سهولت بیشتری به مسائل حقوقی، مالیاتی و روزمره بیزینس خود رسیدگی کنید و از یک سری امکانات و مزایای ویژه کسب و کارها برخوردار شوید.
بر اساس دادههای رسمی، تعداد کارآفرینان مهاجر در نقاط مختلف کانادا رو به افزایش است و چشمانداز روشنی برای کارآفرینی در این کشور قابل تصور است. نکتهٔ مهم آگاهی از چم و خم راهاندازی بیزینس و اطلاع از زیر و بمهای قانونی آن است. موردی که میتواند با مطالعه و جستجوی منابع معتبر و مشاوره با افراد کارکشته به مراتب آسانتر شود. توصیه میکنم در همین راستان نگاهی هم به مطلب بهترین بیزینس در کانادا داشته باشید.
کسب و کارهایی مثل خرید فرنچایز، آنلاین شاپ یا سرویسهای آنلاین، فعالیت در بازار مسکن، حمل و نقل، فروش و توزیع محصولات منجمد و یخچالی و بسیاری موارد دیگر، گزینههایی هستند که جای رشد زیادی دارند. اگر هم در زمینهٔ کشاورزی، دامداری یا تولید محصولات غذایی سررشتهای داشته باشید، احتمال بالایی برای موفقیت خواهید داشت.
از نظر سهولت مراحل قانونی و دردسرهای ثبت شرکت، سرراستترین و بهترین گزینه برای کسب و کارهای کوچک و تکنفره، راهاندازی یک شرکت با ساختار مالکیت انفرادی (Sole Proprietorship) است.
اگر به عنوان یک نیروی کار این سوال را مطرح میکردید، ماجرا سادهتر بود. که در مطلب چقدر طول میکشد در کانادا کار پیدا کنم؟ جزئیاتی از آنرا مطرح کردهام و اشاره به این واقعیت داشتم که پیدا کردن کار در کانادا بسیار راحت است. اما این کار لزوما کار مطلوب و ایدهآل شما نخواهد بود. اما در مورد یک کارآفرین، ماجرا تا حدودی پیچیدهتر است. خودِ فرایند راه اندازی کسب و کار در کانادا زمان چندان دقیقی ندارد و به عوامل مختلفی وابسته است. زمان رسیدن به سودآوری که جای خود! به شدت به اوضاع بازار و بیزینس انتخابی وابسته است و برای رسیدن به یک تخمین صحیح باید به صورت موردی بررسی شود.
پروسه ثبت شرکت در کانادا میتواند به صورت حضوری، آنلاین و یا با ایمیل انجام شود و در اکثر نقاط کانادا نهایتاً از پنج روز کاری فراتر نمیرود.