سینت جان یکی از شهرهای آرام و دنجِ استان نیوفاندلند و لابرادر در کرانهٔ شرقی کاناداست. آرامشی که در چند روز پیش به کلی دگرگون شد و به شکلگیری یکی از پروندههای جنایی عجیب کانادا در چند سال اخیر انجامید! ماجرا از جایی شروع شد که پلیس نیوفاندلند و لابرادر، روز دوشنبه ۲۵ تیر مصادف با ۱۵ جولای، جسد مرد جوانی را در خانهاش پیدا کرد.
جسد متعلق به مهدی پورباقی، مهاجر ۳۴ ساله ایرانی تبار بود که چند سال قبل برای تحصیل به کانادا آمده و ساکن سینت جان شده بود. گویا مهدی به فیلمها و داستانهای جنایی علاقهٔ وافری داشت و صاحب پادکستی به اسم «آخرین شاهد» بود و در هر اپیزود، طرفدارانش را با داستانهای جنایی سرگرم میکرد.
پلیس بعد از بررسی شواهد و ارزیابی وضعیت جسد، علت مرگ را خودکشی عنوان کرد. بنابراین مهدی پورباقی هم به لیست بلندبالای قربانیان خودکشی در سرتاسر جهان پیوسته بود. کسانی که به دلایل مختلف مثل انزوای شدید، اختلالات روانی و یا فشارهای روحی، دست به چنین اقدام دلخراشی میزدند و به زندگی خودشان پایان میدادند. پورباقی آنطور که در پروفایل لینکدینش قید کرده، فارغالتحصیل دانشگاه شریف در مقطع کارشناسی رشته ریاضی و فوق لیسانس انفورماتیک از دانشگاه تربیت مدرس بوده است.
فردای آن روز یعنی در ۱۶ جولای، پلیس چمدان خاکستری رنگی را در حومهٔ سینت جان پیدا کرد. داخل این چمدان، جسد قطعهقطعه شدهٔ یک زن جوان جاساز شده بود. یک مهاجر ایرانی ۳۳ ساله که تنها دو ماه از ورودش به خاک کانادا میگذشت. پلیس نیوفاندلند هنوز اطلاعاتی از اسم قربانی برملا نکرده است.
پس از تحویل جسد به پزشکی قانونی، معلوم شد که قربانی در ۱۰ جولای و در حوالی ساعت ۱ تا ۳ بعد از ظهر در آنجا رها شده است. پلیس با بررسی دقیق دوربینهای محل (حوالی Water Street) مرد چمدان به دست را شناسایی کرد. مظنون همان مهدی پورباقی بود که همسرش را با چاقو قطعهقطعه و داخل چمدان در گوشهای از شهر رها کرده بود. حالا مخاطبین پادکست «آخرین شاهد» میدانند که آخرین جملات راوی، به چه ماجرایی اشاره داشته است!
«… نشسته بودم و یک سر بریده توی دستم بود. باهاش حرف میزدم … بهش نگاه میکردم … داشتم از هم میپاشیدم … میتونستم با این واقعیت زندگی کنم که همین الان، یک زن جوون و بیگناه رو با ضربات چاقو کشتم و گلوش رو بریدم … نه با اره! با یک چاقوی جیبی … پیچیدگی کار، من رو برانگیخته میکرد … روش موشکافانهای که با اون، مشکلات بالقوه رو حتی قبل از اینکه پیش بیان برطرف میکردم … قتل و مرگ همیشه برای من جذابیت داشت. مرگ ناگهانی و خون و خونریزی …»
اینها آخرین جملات مهدی پورباقی، در آخرین اپیزود پادکستش بودهاند و به یکسری ابهامها و حرف و حدیثها دامن زدهاند. جملاتی که با این پایانبندی ختم میشوند: «مردهها حرف نمیزنند، اما قاتلهاشون چرا …». تحقیقات پلیس هنوز در مراحل اولیهاش قرار دارد و از انگیزهٔ قتل هیچ جزئیاتی در دسترس نیست. نکتهٔ مبهم ماجرا اینجاست که آیا قتلِ اخیر، تنها مورد پیش آمده بوده یا در روزهای آینده، باید منتظر اخبار غیرمنتظرهٔ دیگری باشیم؟